رقصیدن یک مشهدی

-(قسمت اول)
به حرضت عباس نِمتِنوم ، به اروا خاک آقام یاد نِدروم ، خدا شاهده لنگام خواب رِفته ، جان مادرت ولوم کن !!!
موقع کشیدن به وسط، با پاهایش فرش را جمع میکند

(قسمت دوم)
با رسیدن به وسط خانه و یک تکان نمادین دوباره به محل نشستن خود فرار کرده و قسمت اول دوباره تکرار میشود.

( قسمت سوم)
بعد از چند دقیقه تعقیب و گریز در وسط خانه فقط مشغول به دست زدن میشود. که عباس اقا ( دداشی داماد) جفت دستهای او را گرفته و به او اموزش میدهد.

(وقسمت اخر)
بعد از یک ساعت
– حسن بسته دیگه،
حسن پات به بچه نخوره
حسن شام درن میارن
حسن خسته رفتی دیگه
حسن قومای عروس امدن
حسن بیا کنار شلوغ کِردی اوو وسطه

– نه جونه تو یره تازه گرم رفتُم خیطه وسطش بیام بیرون افت دره
*********◄►*********