خنگولستان_دلنوشته
زندگی میگذرد ، تو به آرامی کنارش بگذر
شده لنگان لنگان ، یا که آرام آرام بکناری بنشین
و نگاهی بنداز که چه تند میگذرد
همه هستند مشغول
گر زمین خورده کسی
زیر پا له گشته
بهتر است برگردیم
بی خیاله دور اطرافو همه شلوغیاش
همه عادت دارند بزنند حرف به پشت سره هم
حال چه سازی زندگی بر میلش
یا که از برای خود زندگی را سازی

زندگی را خود ساز

بر خودت سخت مگیر

نون ماست هم میکند سیر هنوز
میشود پشت موتور ، از وجوده گرمای پدر لذت برد
گاه پیاده باشی مزه اش دلچسب است
ریزه سنگ های جاده ؛ نوک کفشی خواهند تا برقص در آیند
بی پولی بد دردیست ،
همه چی هم پول نیست ،
بوسه ی مادرها
گرمیه دست پدر
خنده های ته دل
دست و پای سالم
رفیقانی مشتی

گاهی وقتا کافیس تا که بی پول باشی ، تا تو هم دریابی همه چی هم پول نیست
زندگی بیهودس با چونین رسمی که ؛ همه دارند از پیش
زندگی معنی اش خندیدن در سختیس
که اگر هر سختی به تو گیرش افتاد تو فقط میخندی
زندگی یعنی که تو همی میخندی به همه بدبختیت
زندگی معنی اش خندیدن در سختیس

شیخ المریض عمو حسین پیرزاد

😯 اولش متنی همینا رو گفتم بعد دیدم شعره نو شد 😯