دلم هــوس یک دوسـت کرده …

یک رفیـــــق شش دانگ …
کسـی که امتحانش را در رفـاقـت پس داده …
و دیگر محــک زدنـی در کار نباشد …

رفیـــــقی که مــــن نـگویـم و او بشنود …
بخـــــندم و حـجم خستگی را در خنـــــده ام ببیند …

رفیقــــی که بگویم برو ، بمــــاند و آرامم کند …

همان رفیقــــی که باید باشد و نیست …
عجــیب دلـــــم گـــــــرفته،

… ایـنـــــــــــــروزها …