عاقا برای لیسانس دانشگاه راه دور در اومده بودم

 

نمیتونستیم زود به زود برگردیم

 

و بخاطر همین تاسوعا عاشورا و دهه محرم رو موندیم دانشگاه

 

خلاصه یه هیات داشت دانشگاه که داخل نمازخونه مراسم میگرفتن

ولی مداح نداشت

:khak: :khak:   :khak:

 

شب اول رفتیم  حاج عاقا اومد صوبت کرد و حرف زد ، بعد مداح نداشتیم برگشتیم خوابگاهامون

شب دوم همینطور

شب سوم همینطور

شب پنجم شیشم بود با خودم گفتم یا مرگ یا فلاکت

گفتم حیفه عذاداری امام حسین بی مداح باشه

سریع یه کاغذ از کفه اتاق  برداشتم شروع کردم

یه مداحی از کریمی نوشتم رو کاغذ

 

میزنم دم ز علمدار رشید حرم عشق

شه با کرم عشق ؛ مه محترم عشق

صفای قدم عشق ، همان یار که گشته صنمه عشق

چکد از لب او ، بر لب پیمانه نم عشق

همان شاه که باشد سره دوشش علم عشق

 

***

نگار دله زارم صفا بخش مزارم

بجز عشق جمالش به دل خویس ندارم

قرارم ، بهارم شعارم همه دارو ندارم

که باشد شب اوله قبرم به کنارم

دلم عاشق رویش شدم بنده ی کویش

دلم بسته به کویش ، قدح نوش صبویش

 

 

♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦

 

خلاصه یه کاغذ از کف اتاق برداشتم نوشتمش روش ، یکمش رو حفظ کردم و با خودم گفتم بقیشم از روی کاغذ میخونم

 

منم یه کاپشن بلند مشکی داشتم مثه این خادمای امام رضا

 

شب شد رفتیم نمازخونه

حاج عاقا مثل هر شب شروع کرد به حرف زدن و روضه خوندن

 

آخرش گفت کسی مداحی نداره ؛ عاقا من بلند شدم مثه این آدمای حرفه ایی کاغذو از جیب کاپشنم در اوردم رفتم پشت میکروفن

 

عاقا ما شروع کردیم خوندن

 

میزنم دم ز علمدار رشیده حرم عشق

شهِ محترمه عشق ؛ مهِ با کرم عشق

همون موقع یه آدمه مرض دار نجاست لنعت الله علیه چراخا رو خاموش کرد

 

*gerye_kharaki* *gerye_kharaki*

 

منم دقیقا همین یه بیتو حفظ بودم

چراق قوه هم نداشتم ، با خودم گفتم بزار از چیزایی که یادم مونده بخونم

عاقا شروع کردم هر چی یادم بود میگفتم

ابلفضل نیامد ؛ چکد از لب او بر پیمانه ی عشق نیامد

شوم بنده به کویش ،  منم علمداره شکورش

نه حاتم نه سلیمان و نه موساس کلولش

قرارم شعارم بهارم نگارم فشارم

 

*ey_khoda* *ey_khoda*

همیجوری برا خودم بریدم و دوختم

 

 

دیدم این رفیقای اخمخم مثه این تیمارستانیا دارند میخندن

اون یکی داره ستون نمازخونه رو گاز میگیره

*O_0* *O_0*

این یکی داره با کفشای جا کفشی میزنه تو سرش

یکی دیگه ولو شده کفه نمازخونه تشنج کرده

*esteres* *esteres*

 

منم همیجوری میخوندم

 

بعد یکی از بچه های لعنت الله علیه دیگه اومد چراق قوه بگیره  ،  بعد نگاه کردم دیدم یا پیغمبر یه جوری خوندم که اصن نمیشه هیچ جا رو خوند اومدم برم اون پایینا رو بخونم

 

این لعنت الله علیه  که چراق قوه گرفته بودم خندش گرفته بود لامصب ؛ هی هندلی میخندید این نور چراق قوه هم هی میرفت زیر کاغذ هی میومد روی کاغذ

 

:khak: :khak:

 

یه لحظه نگاه کردم دیدم یا پیغمبل پشت کاغذی که از زمین برداشتم  روش مداحی نوشتم  اونطرفش ، ریاضی حل کردم  قبلن

 

بعد اون تمرینای ریاضی نور میفتاد زیرشون قاطی میشد بین نوشته ی مداحی

 

من میدیدم اینطوری رو کاغذ نوشته

 

همه دارو ندارم که باشد اتگرال ایکس مساویه دو ایگرگ پنج

شتابان دله زارم رادیکال  ندارم  ؛ ابلفضل ابلفضل

دلم غرقه دو ایکس دو ، حق داده  چهارصد و بییست سه

 

*help* *help*

 

این اخمخا هم دیگه سینه نمیزدند  و کف نمازخونه ولو شده بودن

یکیشون اونقد خندیده بود دو دستی میکوبید تو سرش

 

دخترا هم اونطرف جیغ میکشیدن

 

از حال رفته بودن

 

همونجا بود که اشک از خشتکم روان شد شروع کردم همونجوری از خودم ادامه دادم

 

بعد دیدم اینا سینه نمیزنن و ریتم از دستشون در رفته شروع کردم خودم سینه زدن

 

سینه که میزدم این میکروفونو میکوبیدم به سینه ام

 

ایطوری شده بود

 

همه هستی و دینم به فدایش  بووووووووممممب ابلفرض

بوووووووممممب

به قربانه گره بنده عذایش بووووووووممممممب

قیامت متجلی شود  بووووووووممممب  از نگاهش

 

بعدش دیدم خیلی اوضاع بیریخته

 

گفتم مظظظظظظلوووووووم ؟؟؟؟

 

همه گفتن حسین

 

منم تا شلوغ بود پریدم قاتی بچه ها سریع کاپشنمو در اوردم شروع کردم با بقل دستیم که تشنج کرده بود حرف زدن که مثلن من نبودم  اونم مثه خیار حواسش یه جای دیگه بود

 

*narahat* *narahat*

 

خدا شاهده نمیخواستم اونطوری بشه

*gerye* *gerye*

 

ایقد گریه کردم بعدش ؛ شور و شور اشک ریختم خجالت کشیدم از امام حسین

 

ولی خب تاثیرش خوب بود

 

شبای بعد بچه ها اومدن مداحی کردند و مراسم خوب شد

 

بعد ازشون میپرسیدم خو تو که بلد بودی میومدی از همون روز اول میخوندی

 

بعد میگفت والا با خودم گفتم اگه بخوامم به بدترین شکل بخونم باز بهتره تو میشه

 

*narahat* *narahat*   *gerye*

 

خدایا شکرت