سلام به بروبچ خنگولستان
عاقا ما هر دفعه یه عنوانی به خاطراتم میدم ولی هر چی یادم بیاد میزارم
من خیلی از این اداب و شخصیتی که دارم رو مدیون ننمم
این ننه ی ما پیر شد تا من تمیز و پاکیزه زندگی کنم
و این پاکیزه بار اُوردن بچه ها رو هم نسل به نسل داره به گردش در میاره
ولی با این حال هنوز هم از نظر اون یه میکروبم
البته حقم داره
چند وقت پیشا ، یه تقریبا دو سه ماه پیش
نصف شب دسشوییم گرفت
از خواب بلند شدم ولی مغزم اصلن هوشیار نشد
همیطوری بدون مغز رفتم دسشویی ، تو اوج خواب ریدم تو دمپایی اومدم بیرون
بعد صبح ننم میگفت ببینم کف پاتو
دیدم اع ؟؟؟
کف پام پشکلیه
هیچی دیگه گرفتمون به فرش شستن ، پدرمو در اورد
و ازون به بعد یاد گرفتم که هر موقع از خواب پا شدم مغزمم بیدار کنم
سعی کنید هیچ وقت روی نظافت وسواس به خرج ندید و این هم بخاطر حساسیت های ننمه
بچه بودم
حدود کلاس چهارم پنجم
رفته بودم حموم بعد تو حموم با خودم فکر میکردم
ما که هی میرینیم باید بشوریم
پس خوبه یهو بریم داخل باکسنمونو بشوریم که دیگه تمیز برینیم
هیچی دیگه شلنگ حمومو کردم تو باکسنم
همیطوری که سره شلنگ داخل باکسنم بود راه افتادم سره شیر بازش کنم
برام سوال بود که ما این همه از بالا خوردیم از پایین دادیم بیرون از پایین بخوریم چی میشه
برا همین یواش شیرو باز کردم
و به همه جواب هام رسیدم
اسهال شدید میگیرید ، همراه با دلدرد کشنده ، فکر میکنم این فکر احمقانه فقط رو کره زمین به مخ من رسیده باشه
یعنی دقیقا بعد یک ساعت که اسهالم خوب شد
سلولای خاکستریه مخم با هم بحث میکردن
میگفتن یعنی واقعن شلنگ آب و کرد تو باکسنش ، که ازون به بعد پاکیزه برینه ؟؟
و من ازون موقع دیگه آدم سابق نشدم
از شانس گنده من هر چی کثیفی و بدبختیه دور من جمع میشه
من همون نوزادیمم پشمالو بودم
وقتی بزرگ شدم پشمام وحشتناک شدن
انواع روش های سنتی و قدیمی رو تست کردم
پشمامو آتیش میزدم
مواد شیمیایی بشون میمالیدم
هوچ کدوم کار ساز نبودن
بعد گفتم بیام به سمت تکنولوژی روی بیارم
دیدم ننم و آبجیم با یه دستگاهی به اسمه اپلیدی دارند موهای دستشونو میزنن
یه روز که هوشکه خونه نبود
گفتم دیگه وقتشه ، باس ببینم تکنولوژی چه راهکاری رو داره برای پشمای باکسن من
مرگ بر پشم و موهای زائد
شلوارمو در اوردم
چشمتون روز بد نبینه
فکر کنم این اپلیدی از سیاست های اسرائیله
عاقا هم دستش رسید به پشمای باکستنه من شروع کرد چنگ انداختن
میخواست بره تو باکسنم ، من هی اشک میریختم و زور میزدم نذارم این بره داخل من
خیلی ناگوار بود
اشششششششک میریختم و جیغ میزدم
عرررررعررررررررررر
مرگ بر افریقا
این پاکیزگی و نظافت فقط به من ارث نرسیده بود
مثلن آبجیم یبار داشت پوشک مد امین ، ( پسرشو ) عوض میکرد
هم زمانم داشت بهش عدسی میداد
بعد دید یه تیکه از عدسی انگار افتاده کنار پوشک
با قاشق برداشت گذاشت تو دهن مد امین
اصن بچه یهو گیریپاژ کرد که چرا داره عن میخوره
خلاصه دارم میگم که حواستون رو جمع کنید مادرای گرامی
ببینید پاکیزگی مربوط به جسم نیست فقط ، مربوط به روح و روان هم میشه
مثلن همین چند وقت پیش تولده امام رضا بود
ننم داشت مداحی گوش میداد و گریه میکرد
منم داشتم تو آشپزخونه شام میخوردم
بابامم خسته بود از سره کار اومده بود گرفته بود خوابیده بود
بابام وقتی با سرو صدا بیدار میشه یه دری وری به هر کسی که اولین نفر ببینتش میگه
بعد ننم همیجوری که داشت مداحی گوش میداد و برا امام حسین اشک میریخت یهو از خودش بیخود شد صدای گوشیو زیاد کرد
بابام از خواب پرید
گفت زن تو انگار دیوونه ایی
به خدا که تو نفرین شده ایی
بابا تولد امام رضاس ، چرا داری روضه امام حسین گوش میدی
کلن بابام همیطوریه اولین نفری که ببینه کارش تمومه
مثلن من یبار داشتم تو آشپزخونه آب میخوردم دستم خورد به یه ظرف صدای بلندی داد
مجبور شدم تا صبح پشت اوپن بخوابم که منو نبینه
که یهو نفرین شده نشم
من نه تنها به بهداشت شخصی خیلی اهمیت میدم بلکه به بهداشت خواب هم خیلی اهمیت میدم
تازهههه به بهداشت خواب خودم که هیچ ، بلکه به بهداشت خواب بقیه هم اهمیت میدم
یبار برامون مهمون اومده بود
بعد سر تا سره خونه همه دراز کشیده بودن
منم جا دیگه نبود رفته بودم دمه پنجره خوابیده بودم
شب مهتابی بود یه چراغ خوابم روشن بود
منم داشتم آهنگ گوش میدادم و آروم قر میدادم برا خودم تو رخت خواب
تو دلمم همخونی میکردم
تکون بده
تکون بده
بدنو تکون بده
کسی اومد جلو بگو بره
عاقا منم یواش داشتم تو رخت خواب خودمو تکون میدادم
یهو یه گربه از پنجره اومد داخل
منم دیدم همه خوابن ، هی فشار اوردم چیکار کنم این مهمونا رو بیدار نکنه
از پنجره اومد پایین ، بلند شدم نمیدونستم چیکار کنم
میخواستم بگم پاشید گربه اومده
یهو بلند گفتم تکون بده
هنرتو به من نشون بده
همه پسرا تو کفتن
تو نخ دامن و پیرهنتن
این گربهه هم یهو هنگ کرد من چی دارم میگم
شروع کرد یورتمه رفتن رو مهمونا
منم هی میگفتم تکون بده تکون بده
این مهمونا هم هنگ کرده بودن جیغ میزدن و تکون میدادن
بعد یهو رسید به اوج آهنگ گفتم
هیییییی دنبالم بیا ناز نکن بیا
تو دل برو ، دیوونه دیوونتم
هیییییی دنبالم بیا ، دور شو از اینا
مهمونا هم وحشت زده بودن
منم هی براشون تکون میدادم
تا خلاصه آخر کار بابام پرتش کرد بیرون
ولی خیلی نامردی بود
به من چه آخه
اون وسط کتکشو من خوردم
تازه من به گربهه میگفتم
هیییییی دنبالم بیا ناز نکن بیا
تو دل برو ، دیوونه دیوونتم
هییییییی دنبالم بیا دور شو از اینا
دلاتون شاد و لباتون خندون
به بهداشت خود رسیدگی کنید
7 سال پیش
برو بچ من برم خونه دیر وقته
نیم ساعت دیگه میرسم خونه
اگه تایید نشد یعنی بلقیس نیستش اگرم بود که هیچی
تایید میکنه
7 سال پیش
وای از خنده دل درد گرفتم
عالی بود همشهری
7 سال پیش
وایی ننه خیلی خوب شیخ
7 سال پیش
وایییییی مرررردم ازخنده
دستت مرسی
عالی بود
7 سال پیش
مو هستومااااا
بیاین از رو زمین جمم کنین از بس خندیدم پخش شدم
7 سال پیش
مهدیس دیگه تموم شد بیخیال
7 سال پیش
باشه سحر
7 سال پیش
باشه سحر
قربونت آبجی
7 سال پیش
شیخ ببخش اگع از حرفامون ناراحت شدی...
من به توبه چشم یه عقده ای نگاه نمیکنم
حتی باورم نمیشد یه روز بتونم با مدیر خنگولستانی که اینقد دوسش دارم حرف بزنم
باورم نمیشد یه روز مث داداشم بشه
من همه شمارو از یه خواهر برادر تنی هم بیشتر دوس دارم
مهدیس و سحرم همینطور
ما هیچ وقت تورو عقده ای نمیدونیم
7 سال پیش
شادی عزیزم ناراحت نباش اون که ناراحت نشده
من به جاش بهت میگم
چه ناراحتی من همتونو دوست دارم
7 سال پیش
همشهریم راست میگه
من همتونو دوست دارم ، مهم نیست شما چی فکر میکنید ، چی میگید
مهم اینه که من مثه خواهر و برادرای خودم دوستتون دارم :)
7 سال پیش
خودش میدونه ما خوبیشو میخوایم
دیگه اینقده هم درکش پایین نیست
7 سال پیش
شادی جان حرفای شیخوجدی نگیر
یه تختش کمه
7 سال پیش
همشهریم راست میگه
من همتونو دوست دارم ، مهم نیست شما چی فکر میکنید ، چی میگید
مهم اینه که من مثه خواهر و برادرای خودم دوستتون دارم :)
مهم نیست شما چی فکر میکنید
7 سال پیش
شادی عزیزم ناراحت نباش اون که ناراحت نشده
من به جاش بهت میگم
چه ناراحتی من همتونو دوست دارم
سحر من اگه تو و مهدیسو نداشتم چیکار میکردم واقعا؟؟؟؟؟
خعلی دوستون دارم
7 سال پیش
همشهریم راست میگه
من همتونو دوست دارم ، مهم نیست شما چی فکر میکنید ، چی میگید
مهم اینه که من مثه خواهر و برادرای خودم دوستتون دارم :)
چه خوب که حرفام تاثیر داشت
7 سال پیش
خودش میدونه ما خوبیشو میخوایم
دیگه اینقده هم درکش پایین نیست
ینی یذره درکش پایینه
قربون دهنت سحر
7 سال پیش
سحر من اگه تو و مهدیسو نداشتم چیکار میکردم واقعا؟؟؟؟؟
خعلی دوستون دارم
فوقش میمردی
خخخخ
من بیشتر دوستون دارم عشقای منید
7 سال پیش
سحر من اگه تو و مهدیسو نداشتم چیکار میکردم واقعا؟؟؟؟؟
خعلی دوستون دارم
بابا چن تاخلوچل این حرفارونداره
7 سال پیش
خب شیخ
بیاجوووشادکنیم
7 سال پیش
همشهریم راست میگه
من همتونو دوست دارم ، مهم نیست شما چی فکر میکنید ، چی میگید
مهم اینه که من مثه خواهر و برادرای خودم دوستتون دارم :)
ما فک نمیکنیم فقط دوست داریم
تو کپک خودمونی
اگه نداشتیمت دق میکردیم
7 سال پیش
فوقش میمردی
خخخخ
من بیشتر دوستون دارم عشقای منید
جمع کنیدخودتونو
7 سال پیش
هوووووی شیخ
7 سال پیش
عاغا من میخوام ساعت ۵ برم زبان
کاش یکی نجاتم میداد
7 سال پیش
تااااائیدکن
7 سال پیش
قربونت آبجی
7 سال پیش
همشهری نبودتو وقتی حس کردم که دیشب این بندریا داشتند منو میخوردند
7 سال پیش
پفتلی اند اینا
7 سال پیش
ینی شیخ رفت
7 سال پیش
خودتون جوتونوشاد کنید
فعلا
7 سال پیش
شیخ بیزحمت اون فیله روواسم فعال کن
مرسی
7 سال پیش
باشه پت پتی
7 سال پیش
خودموکشتم حرف نزدی واقعا که
7 سال پیش
باشه پت پتی
باشه پت پتی
7 سال پیش
سلام
7 سال پیش
سلام زهرا خانوم
نشد تایید نکنم
نتونستم تایید نکنم
7 سال پیش
مگه نگفتین کامنت ها تایید نمیشه
پس چیشد
7 سال پیش
دو روز نبودما
یکی منو آندرستند کنه لطفا که انیجا چه خبره
7 سال پیش
پفتلی اند اینا
ولی تو امدی مثه این پلنگا همچین گفتی برید بخوابید دیگه کامنت تایید نمیکنم،دیگه رفتتد بیخیالم شدند
فهمیدند دیگه بی کسو کار نیستم
7 سال پیش
یه خاطره دیگه براتون میگم
7 سال پیش
شششیییخخخخ یه چی بگو شاد شم
دلم گرفته
دلم میخواد گریه کنم
نگی دوستون دارمااا اونو میدونم
7 سال پیش
این حرف مفت خیلی میزنه
به خدادیشب فک کردم مشکلی واسه خنگول افتاده
7 سال پیش
سلام زهرا خانوم
نشد تایید نکنم
نتونستم تایید نکنم
بهتر...
خوبی دادا خوشی چه خبرا
7 سال پیش
سلام زهراجون
7 سال پیش
کپک ها ایستاده میمیرند
فیلمی از شادی ملکیان
خخخخخخ
7 سال پیش
یه بار میخواستیم بریم خونه عمم اینا
عمم اینه روستای خیلی دور افتاده اییه
تا همین چند سال پیش آب کشی و حتی برق و گازم نداشت
شب رسیدیم
حدود ساعت دوازده یک
تاریک تاریک بود
روستا هم که چراغ شهرداری نداره که سطح روستا رو روشن کنه
منو آبجیم عقب نشسته بودیم
ماشین که ایستاد ابجیم پیاده شد منم پشتش پیاده شدم
اصن نمیدیدیم داریم کجا میریم ، پاورچین پاورچین پشتش میرفتم
به امید اینکه داره درست میره
همیجوری داشتیم تو تاریکی میرفتیم یهو خره عمم اینه که کنار دیوار بود
با ما دو متر فاصله داشت
شروع کرد بلند بلند عر عر کردند
خب اون عرررررررری که زد تو اون سکوت شب و از اون فاصله واقعن وحشتناک بود
همیجوری داشتم نگاه آبجیم میکردم
که یهو تا خره عرررر عرررر کرد یهو کنترل روحی روانی خودش رو از دست داد
فقط شروع کرد دویدن
بجا اینکه مخالف صدای خره فرار کنه رفت سمته خره
خره یه وری دراز کشیده بود
ابجی بدو بدو از وحشت صدای خره یه پا گذاشت رو شکمش یه پا گذاشت رو گردنش و بدو بدو پرید تو خونه
حالا فکر کنید اونجوری که من صدا خره رو میشنیدم اینجووری بود
عررررررررررررررررر اوووووخ ، اوووف آی عرررررررررررررررر
یهو پا گذاشت رو گردنه خره صداش مثه متین دو هنجره شد
7 سال پیش
سلام زهرا جون خوبی شما
7 سال پیش
سلام زهراجون
سلام ابجی خوبی
7 سال پیش
این حرف مفت خیلی میزنه
به خدادیشب فک کردم مشکلی واسه خنگول افتاده
اون که شکی درش نیس
اگه مشکل مال خنگول نیس پ برا چیه
7 سال پیش
کپک ها ایستاده میمیرند
فیلمی از شادی ملکیان
خخخخخخ
شیخ نظرت چیه راجب ایدم
7 سال پیش
کپک ها میشه گروه من
یه چیزی در مورد گروه عنتر برقیا بگو
7 سال پیش
کپک ها ایستاده میمیرند
فیلمی از شادی ملکیان
خخخخخخ
7 سال پیش
سلام زهرا جون خوبی شما
خوبم ابجی تو چرا سیاه شدی خوبی
7 سال پیش
یه خاطره دیگه براتون میگم
از این خاطره های چندش نباشه مث همین پست پیلیز
7 سال پیش
من برم خونه برای ناهار
7 سال پیش
ماشاالله بزنم به تخته اصن یجور خاصی ابلهی
میدونم نظر لطفم رو گفتم
7 سال پیش
سلام شیخ جان خوبی
خدا نکشتت با این خاطراتت
واسه شوهرم خوندم الان دل درد شده چیکارکنم؟؟؟
7 سال پیش
بابت فیله ممنون
ولی یه کاریش کن همیشه فعال باشه
7 سال پیش
چه باحال بود همشهری
بیچاره خره
7 سال پیش
خوبم ابجی تو چرا سیاه شدی خوبی
آره خوبم زهرا جون از دست این شیخ اینجوری کردم حالا عوض میکنم
7 سال پیش
یه بار میخواستیم بریم خونه عمم اینا
عمم اینه روستای خیلی دور افتاده اییه
تا همین چند سال پیش آب کشی و حتی برق و گازم نداشت
شب رسیدیم
حدود ساعت دوازده یک
تاریک تاریک بود
روستا هم که چراغ شهرداری نداره که سطح روستا رو روشن کنه
منو آبجیم عقب نشسته بودیم
ماشین که ایستاد ابجیم پیاده شد منم پشتش پیاده شدم
اصن نمیدیدیم داریم کجا میریم ، پاورچین پاورچین پشتش میرفتم
به امید اینکه داره درست میره
همیجوری داشتیم تو تاریکی میرفتیم یهو خره عمم اینه که کنار دیوار بود
با ما دو متر فاصله داشت
شروع کرد بلند بلند عر عر کردند
خب اون عرررررررری که زد تو اون سکوت شب و از اون فاصله واقعن وحشتناک بود
همیجوری داشتم نگاه آبجیم میکردم
که یهو تا خره عرررر عرررر کرد یهو کنترل روحی روانی خودش رو از دست داد
فقط شروع کرد دویدن
بجا اینکه مخالف صدای خره فرار کنه رفت سمته خره
خره یه وری دراز کشیده بود
ابجی بدو بدو از وحشت صدای خره یه پا گذاشت رو شکمش یه پا گذاشت رو گردنش و بدو بدو پرید تو خونه
حالا فکر کنید اونجوری که من صدا خره رو میشنیدم اینجووری بود
عررررررررررررررررر اوووووخ ، اوووف آی عرررررررررررررررر
یهو پا گذاشت رو گردنه خره صداش مثه متین دو هنجره شد
7 سال پیش
یه بار میخواستیم بریم خونه عمم اینا
عمم اینه روستای خیلی دور افتاده اییه
تا همین چند سال پیش آب کشی و حتی برق و گازم نداشت
شب رسیدیم
حدود ساعت دوازده یک
تاریک تاریک بود
روستا هم که چراغ شهرداری نداره که سطح روستا رو روشن کنه
منو آبجیم عقب نشسته بودیم
ماشین که ایستاد ابجیم پیاده شد منم پشتش پیاده شدم
اصن نمیدیدیم داریم کجا میریم ، پاورچین پاورچین پشتش میرفتم
به امید اینکه داره درست میره
همیجوری داشتیم تو تاریکی میرفتیم یهو خره عمم اینه که کنار دیوار بود
با ما دو متر فاصله داشت
شروع کرد بلند بلند عر عر کردند
خب اون عرررررررری که زد تو اون سکوت شب و از اون فاصله واقعن وحشتناک بود
همیجوری داشتم نگاه آبجیم میکردم
که یهو تا خره عرررر عرررر کرد یهو کنترل روحی روانی خودش رو از دست داد
فقط شروع کرد دویدن
بجا اینکه مخالف صدای خره فرار کنه رفت سمته خره
خره یه وری دراز کشیده بود
ابجی بدو بدو از وحشت صدای خره یه پا گذاشت رو شکمش یه پا گذاشت رو گردنش و بدو بدو پرید تو خونه
حالا فکر کنید اونجوری که من صدا خره رو میشنیدم اینجووری بود
عررررررررررررررررر اوووووخ ، اوووف آی عرررررررررررررررر
یهو پا گذاشت رو گردنه خره صداش مثه متین دو هنجره شد
7 سال پیش
ولی تو امدی مثه این پلنگا همچین گفتی برید بخوابید دیگه کامنت تایید نمیکنم،دیگه رفتتد بیخیالم شدند
فهمیدند دیگه بی کسو کار نیستم
هنوز تو شوکم
7 سال پیش
سلام
7 سال پیش
سلام رویا جون خوبی؟
7 سال پیش
هووویی مهدیس بیا پیش من
7 سال پیش
هنوز تو شوکم
منم
7 سال پیش
سلام رویاجون
7 سال پیش
کی تائید میکنه
7 سال پیش
شیخ هیچ متن جدیدی برام نیومده چرا؟
7 سال پیش
سلام رویا جون خوبی؟
مرسی خوبم شادی جون توخوبی
7 سال پیش
سلام رویا جون خوبی؟
مرسی خوبم شادی جون توخوبی
7 سال پیش
چرااااااااااااااااااا
اخهههههههههه
چرااااااااااا
.
دیرتائیدمیکنی
7 سال پیش
سلام
سلام ابجی چرا پروفت اینجوریه؟؟؟
7 سال پیش
سلام رویا جون خوبی؟
سلام
7 سال پیش
خیلی خوب بود دوباره از اینا بزار
7 سال پیش
سلام ، سلام
توی بخش خروجی ، داخل پندا ازین خاطرات گذاشتیم
برو از اونجا بخونشون
7 سال پیش
خیلی خوب بود دوباره از اینا بزار
سلام ، سلام
7 سال پیش
سلام بر تو ای سلام
7 سال پیش
هووویی مهدیس بیا پیش من
اومدم
7 سال پیش
سلام ، سلام
توی بخش خروجی ، داخل پندا ازین خاطرات گذاشتیم
برو از اونجا بخونشون
سرعتتوببربالا
7 سال پیش
شیخ هیچ متن جدیدی برام نیومده چرا؟
هنوز پست جدید نیومده
7 سال پیش
دادا پست بفرستیم تایید میشه ایا؟؟؟
7 سال پیش
سحرررررکجاااایی
7 سال پیش
والا یکمی سرعتم شاید بیاد پایین
7 سال پیش
یادتون باشه کسی به من نگفت چرا دیشب این جو گرفتش رید تو حالمون
7 سال پیش
والا یکمی سرعتم شاید بیاد پایین
چرااااااا
7 سال پیش
یادتون باشه کسی به من نگفت چرا دیشب این جو گرفتش رید تو حالمون
فهمیدی به منم بگو
7 سال پیش
یادتون باشه کسی به من نگفت چرا دیشب این جو گرفتش رید تو حالمون
بزا خودم بگم این دوتا بندریا اومدند به من حمله کردند شادیو بلقیس بعد من تنها بودم یهو شیخ اومد عصبانی شد که چرا میخواند اینا منو بخورند
گفت دیگه هیچ کامنتی تایید نمیشه
7 سال پیش
حس میکنم شیخ الان دلش میخواد هممونوباتیپا بندازه بیرون وبگهههه
بریدبکپید
بزارید
منم بکپم
نظرتون چیه
7 سال پیش
فهمیدی به منم بگو
ینی چی خو من میخوام بدونم
هووووی پچول بگوووو
شییییییخخخخخخ
7 سال پیش
سحرررررکجاااایی
من اینجام مهدیس ولی تا دقایقی دیگر در خواب میرم
7 سال پیش
سحررررگندزدی
7 سال پیش
7 سال پیش
بزا خودم بگم این دوتا بندریا اومدند به من حمله کردند شادیو بلقیس بعد من تنها بودم یهو شیخ اومد عصبانی شد که چرا میخواند اینا منو بخورند
گفت دیگه هیچ کامنتی تایید نمیشه
اعتماد به نفست تو حلق شیخ راست
7 سال پیش
شیخ
7 سال پیش
بله پت پتی
7 سال پیش
سحررررگندزدی
به خدا خواسته ی قلبیمو گفتم
7 سال پیش
حس میکنم شیخ الان دلش میخواد هممونوباتیپا بندازه بیرون وبگهههه
بریدبکپید
بزارید
منم بکپم
نظرتون چیه
کاملا مخالم
7 سال پیش
شیخ بروخنوخودریاب
7 سال پیش
اعتماد به نفست تو حلق شیخ راست
از شیخ بپرس دروغم چیه
7 سال پیش
7 سال پیش
وای سحرررررنمیرییییی
7 سال پیش
کاملا مخالم
موافق بااااااش
7 سال پیش
اغا النا ومریم کجان
دلم براشون تنگیده
7 سال پیش
سحررررررربرو خنوخو دریاااااب
7 سال پیش
سحرررربی ذوق
7 سال پیش
ای وای مردم از خنده
ازینا بزار دوباره
7 سال پیش
موافق بااااااش
باحاله
7 سال پیش
موافق بااااااش
نوموخوام
7 سال پیش
سلام دلسا
ازاین خاطرات توبخش پاندا هست
اگه دوس داری اونجا بخون
7 سال پیش
مریم اینجا بود رفت
اومد منو نصیحت کردو رفت
النا هم دیروز یا پیروز اوند یه سلام دادو رفت
7 سال پیش
بعد دوروز دیشب اومدم اون پچول زد تو پرمون
حالاهم تو میگی برو نمیخوام برم
7 سال پیش
نوموخوام
موخوام بخوای
7 سال پیش
ای وای مردم از خنده
ازینا بزار دوباره
سلام دلسا
7 سال پیش
سحررررررربرو خنوخو دریاااااب
چه چه!