برو بچ با توجه به اسم و عنوانی که گذاشتیم برای این سری داستانا ؛ اون کسایی که میترسن یا میدونن بعدن اذیت میشن نخونن لطفا
دربيرون شهردرون كلبه اي چند جوان مشغول احضار جن بودند
كه ناگهان صداي سم اسبي ميشنوند
وقتي بيرون ميروند تا ببيند صدا از چيست كه با يك جن مواجه ميشوند و به سرعت به داخل كلبه رفته و در را بستند
ولي جن كلبه را اتش زد و رفت اما خيلي سريع اتش به شكل چند روح در امد و به درون بدن جوان ها رفتند
سه سال بعد
يك پسرجوان به نام محمد كه علاقه زيادي به جا هاي جن زده داشت وكارش احضار روح و….بود
از دوستانش ميشنوه كه در دل جنگل كلبه اي هست كه به كلبه شيطان معروفه وهركي رفته رو بعدش جسدش رو بدون سرو ودست و پا پيداكردند محمد ابتدا نميخواست به اين جاي خطرناك بره اما خيلي كنجكاو شده بود و جمعه با دوستش رضا به سمت جنگل و كلبه شيطان را افتادند
همين كه به جنگل رسيدند موجودي عجيب با سم از جلويشان رد شد كه هردو خشكشان زده بود و باترس ادامه دادند ساعت 4 صبح بود كه به كلبه رسيدند درون كلبه رو گشتن ولي چيز ترسناك و مشكوكي نبود رضا گفت اين مردم خرافاتي هستن اينجا كه چيزي نيست محمد گفت فكر كنم حق با تو هست اما بهتر امشب رو اينجا بمونيم رضا هم گفت 1شب چيه1سال بمونيم هم چيز ترسناكي سراغمون نمياد
خلاصه شب شد و حدود ساعت 8 بود و رضا ومحمد بيرون كلبه مشغول خوردن شام بودن وبعد تا ساعت 12 باهم از گذشته گفتن و هردو براي خواب اماده شدن ولي همين كه اومدن برن تو كلبه دهنشون از تعجب بازموندچون كلبه نبود
رضا گفت كلبه كو؟
محمد گفت بيا بريم تا بلايي سرمون نيامده به سمت ماشين رفتن ولي از با ديدن صحنه خشكشون زد از ماشين خون ميجوشيد
محمد داد زد فراركن رضا به سمت كلبه باز گشتن و كلبه سر جايش بود و درحال سوختن و صداي خنده شيطاني همه جا رو گرفت و هردو از ترس بيهوش شدند
وقتي چشم باز كردند درون كلبه بودند و دستو پايشان بسته بود و شخصي در حال تيز كردن چاقويي بود و يك دايره شيطان هم وسط كلبه بود و چند نفر ديگه كه مردمك چشمشان مثل مار بود وارد شدن و محمد را وسط دايره گذاشتن رضا هم انگار زبانش بند اومده بود سكوت سنگيني بود تا اينكه همان كسي كه داشت چاقو را تيز ميكرد به طرف محمد رفت با چاقو بازويش را خراشيد و مثل وحشيا شروع به خوردن خون كردند
و چند لگد با سم هايشان به محمد زدند محمد كه ديگه جون نداشت با صداي ضعيف گفت بسم الله و محمد ورضا دوباره بيهوش شدند
وقتي محمد چشم باز كرد درون بيمارستان بود رضا هم كنارش و رضا داد زد دكتر بيا اينجا دكتر گفت خدا رو شكر كه حالت خوب شد ديشب شمارو يكي گذاشته بود جلوي بيمارستان و رفته بود
محمد تعجب كرد و از رضا ماجرارا پرسيد و رضا گفت چيزي نميدانم وقتي تو گفتي بسم الله منم بيهوش شددم وقتي بهوش اومدم جلو بيمارستان بوديم و تورو اوردم پيش دكتر تا زخمت رو ببنده ودرمانت كنه
8 سال پیش
هووون
7 سال پیش
Um chize khasi nabod
8 سال پیش
په هه اینکه ترسناک نیس یه چیزی بزارین کهه بایدآدم وقتی بخونتش ستکه کنه
8 سال پیش
په هه اینکه ترسناک نیس یه چیزی بزارین کهه بایدآدم وقتی بخونتش ستکه کنه
من دیشب داشتم سکته آخر رو میزدم
8 سال پیش
منم
8 سال پیش
وای اگه بدونیدمن دیشب چه خاکی ریختم توسرم یعنی خدامیدونست اون لحظه مردم وزنده شدم
8 سال پیش
نمیدونم چرا اینا منو نمیترسونه.
شاید ماجرا براشون ترسناک بوده باشه ولی چون قشنگ توصیف صحنه و حالات رو نمیگه ترسناک به نظر نمیرسه
8 سال پیش
آره راست میگی کاش یه عکسی هم بزارید
7 سال پیش
چه بی مزه
6 سال پیش
هرهرهرهرهر چقدر بامزه بود به اینکه ترسناک باشه با مزس
6 سال پیش
ببین در کل معلومه ترسناک اما توصیفات اصلا جالب نبود ب خاطره همینه ک زیاد ترس آور ب نظر نمیاد سعی کن بیشتر رو نوشته هات دقت کنی
6 سال پیش
5 سال پیش
این چه وضع داتان تعریف کردنه
یهو ی جن دیدن😂😂😂😂😂
5 سال پیش
همتون علاقه زیادی به جن دارید ولی به جون خودمو خودت جرعتشو نداری حتی یک ساعت تو جنگل وایسی
5 سال پیش
واقعا جای تعجبه دخترا اونم بحث جن؟؟ خداوکیلی بیشوهری داد میزنه میرن سراغ جن ها😂😂😂😂
5 سال پیش
واقعا جای تعجبه دخترا اونم بحث جن؟؟ خداوکیلی بیشوهری داد میزنه میرن سراغ جن ها😂😂😂😂
مو شوخرمیوممم
5 سال پیش
مو شوخرمیوممم
هوووووم
5 سال پیش
الهی بمیرم شیما جان غصه نخور چند تا میخوای من خودم کافیه؟ پول دارم ماشین دارم بابا ننه آب برق گاز تلفن همه چیم کامله فک کنم دنبال نیمه گمشده میگردم **
5 سال پیش
هوووووم
5 سال پیش
هر چی زدی جنسش نااب بووود بچه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
4 سال پیش
ادرس کلبه رو بده ۲ شب برات دم درش سلفی بندازم
4 سال پیش
مسخره ادرسشو بدین میرم اسن فترش میکنم یه پرچمم میزارم روش اسن اونا که تادمش رفتن سکته کردن من که میرم فتهس میکنم ادمشم مییارم برات خوبه
4 سال پیش
اصلا ترسناک نبود و خیلی هم کوتاه بود من وحشتناک تر از ایناهم دیدم
4 سال پیش
اصلا ترسناک نبود حاضرم شرط ببندم من میتونم تو اون کلبه 20سال زندگی کنم یک شب که چیزی نیست من وحشتناک ترم دیدم
هر چه میخواهد دل تنگت بگو