*~*~*~*~*~*~*~*

مامانم خیلی زن خوبیه
از اون خوبایی که واس خودش یه پا خانوم خونس
از اونا که آشپزی و کد بانوییش بیسته
از اون زنایی که با حرف زدن با مرد غریبه لپشون گل میندازه و چادرشو سفت تر میگیره
مامانم خیلی زن خوبیه
از اون خوبا که بابام دوس داره و هی قربونش میره و هی دورش میگرده

چن سال پیش یه روز داداش بزرگم اومد و گفت عاشق شده
میگف طرف دختر خیلی خوبیه
از اونا که تو دانشگاه جز نمره اولاس
از اونا که ته منطقن و میشه یه عمر زندگیو ساخت باهاشون
از اونا که حرف نمیزنن همه جا و هر چیزیو نمیگن
خلاصه که خیلی دختر خوبیه
وقتی اینا رو تعریف میکرد داداش کوچیکم اخماش تو هم بود
وقتی ازش پرسیدم چته… با حرص گفت، خب آخه چه جورى میشه عاشق همچین دختری شد؟!؟

یه هفته پیش واس همین داداش کوچیکم رفتیم خواستگاری
دختری که با سینی چایی اومد داخل، شیطنت از چشاش میریخت بیرون
بوی عطرش کل اتاقو گرفته بود
از اون دختر حاضر جوابا بود که اگه تو یه جمع بود صدای قهقهش همه جا پخش میشد
که دل داداش کوچیکه منو با همون نگاهای دلرباش برده بود
داداش کوچیکم میگفت خیلی دختر خوبیه

میدونی
خوبِ آدما با هم فرق میکنه

مردم به خوب بابام میگن آپدیت نشده

مردم به خوب داداش بزرگم میگن از دماغ فیل افتاده

مردم به خوب داداش کوچیکم میگن قرتی

از من میشنوید
بگردین دنبال خوبِ خودتون
با خوب خودتون زندگی بسازین و زندگی کنین نه خوب مردم که آمار طلاق رو روز به روز نخواین ببرین بالا

نه داداش من میتونه با یه زن مث مامانم به تفاهم برسه
نه بابام میتونه کنار دختر مورد علاقه داداشم آرامش داشته باشه

بچسبین به خوب خودتون حتی اگه از نظر بقیه، بد باشه

*~*~*~*~*~*~*~*