این داستان (البته اگر صحت داشته باشد) از داستانهای جنجالی است. به همین دلیل قبل از شروع ، باید توضیح داد!


شراکتی که در این داستان مطرح می شود از اساس دارای اشکال است و خواننده ایی که کمی ریاضیات می داند به درستی متوجه اشکال آن نیز خواهد شد و به همین دلیل هم

حضرت علی(ع) متوجه اشکال شراکت آنها شده و برای اینکه به مردم عوام آن دوره موضوع را تفهیم کند راه حلی ابتکاری و جالب ارائه کرده. ضمنا این موضوع را هم در نظر

داشته باشید که بالاخره مسئله ایی اتفاق افتاده و باید حل شود! و قطعا حل این مسئله با این روش، به معنی تایید کامل آن از طرف حضرت علی(ع) نیست ولی مهم آن است که آنها با

رضایت از تقسیم ، از پیش ایشان بیرون رفته اند، چرا که شرطی برای تقسیم گذاشته بودند.

و توضیح آخر اینکه شما لطفا از دید ریاضی به این داستان نگاه کنید!در عصر خلافت حضرت علی (ع) سه نفر به طور مشترک مالک هفده شتر بودند. یکی از آنها مالک نصف

آنها بود و دومی صاحب ثلث آنها و سومی صاحب یک نهم آنها بود و می خواستند به گونه ای تقسیم کنند که هیچ کدام از شترها کشته نشود.

برای این کار راهی نیافتند. لذا به حضور امام علی (ع) آمدند و موضوع را بازگو کردند. آن حضرت برای رفع نزاع آنها یک شتر از شتران خود را بر آنها افزود، هجده شتر

شدند. نصف آنها (نه شتر) را به صاحب نصف، ثلث آنها (شش شتر) را به صاحب ثلث و یک نهم آنها (دو شتر) را به صاحب یک نهم داد. به این ترتیب علی (ع) هفده شتر را بین

آنها تقسیم کرد و شتر خود را برداشت و به بیت المال برگرداند و آنها راضی از محضر علی (ع) بیرون آمدند.