♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

هشت ساله بودم که در یک میهمانی برای اولین بار با پدیده ای به نام”خرمالو” آشنا شدم
میزبان با لبخندی ملیح خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ نامبرده را شکافته و چشیدم
شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند

از آن روز به بعد در نظر من هر کس که خرمالو می خورد فردی”مازوخیسمی ” و هر کس که خرمالو تعارف می کرد شخصی”سادیسمی ” قلمداد می شد

تجربه تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من بیست و دو سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک طرفه تحریم کنم

با اصرار فراوان همسرم ، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم
خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیمو ترش و توت فرنگی در “صدر مصطبه” بنشانم

یک تجربه ی تلخ در هشت سالگی ، باعث شد که بیست و دو سال از همه خرمالو ها متنفر باشم

اولین تجربه های کودکی ، شالوده ی ما را می سازند
چه بسیارند باور ها ، هنجار ها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه طعم “گس” آن ها در کودکی ، هنوز منفور ما هستند

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

ناشناس