khengoolestan_axs

^^^^^*^^^^^

بیستون لرزید و کرمانشاه را ماتم گرفت
این دلِ فرهاد ِ عاشق را سراسر غم گرفت

شوق پاییزی چرا همواره در اندوه بود
در گلستان روی گلها را چرا شبنم گرفت

میچکد از چشمِ خونبارِ خلایق اشکها
گونه ام از چشمِ خیسم بهرِ این غم، نم گرفت

زلزله همچون بلایی بود و عصیان کرد و زان
دوستان و خویشوندان را فلک از هم گرفت

مردمانِ کُرد را داغی به دل آمد پدید
میشود آیا چنین غمنامه دستِ کم گرفت؟

بیستون و کُردِ کرمانشاه را تنها که نه
کلِّ ایران را سراسر اشک و آه و غم گرفت

فاش میگویم آتش به جانم شعله زد
زین خبر اینک قرار و راحت و خوابم، گرفت

^^^^^*^^^^^

ناشناس