من بچه که بودم بیشتر از اینکه از گم شدن بترسم از پیدا شدن میترسیدم….!

وقتی پیدا میکردنم یعنی جوری میزدنم که تا یه هفته صدا سگ بدم! :fat:   :fat:   😯

♫♫♫
یکی از معضلات بچگیم این بود که
چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتون
که اشکاشون به دو طرف پرت میشد گریه کنم ! 🙄

♫♫♫
اعتراف می کنم بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که
روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود
مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده
و وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمیشه
کلی کیف می کردم ! 🙂
حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد …

♫♫♫
زیباترین خبر در دوران مدرسه :
معلم نیومده !!!

♫♫♫

 

مدرسه :
۲+۲=۴
تمرین خونه :
۴+۲*۸/۲
سوال امتحان
حمید ۵ سیب دارد ، او هفت دقیقه تا رسیدن قطار فرصت دارد
جرم خورشید را محاسبه کنید !