تا رسیدم دانشگاه طبق معمول باز دیر شده بود
سریع رفتم تو کلاس ……………. سرمو انداختم زیر و در زدمو وارد کلاس شدم
برای چند لحظه سکوت مطلق تو کلاس برقرار شد و سهرابی اوهومی کرد
رو به استاد سلام کردم
سهرابی سریع جوابم را داد و گفت
نمیخواد چیزی تعریف کنی از ظواهر امر پیداست که حراست دانشگاه احتمالا امروز وقتتو گرفتند و تو به کلاس سر موقع نرسیدی ….بشین اما دیگه تکرار نشه
جانم …… چی گفت …………حراست ………… یعنی چهارتا تاره مویی که بیرون میذاشتم انقدر تو چشم بوده
بیخیال شدم و نشستم کنار یلدا که هنوز داشت با تعجب نگاهم میکرد
بدون اینکه نگاهش کنم به استاد خیره شدمو تا آخر کلاس جیکم در نیومد با خروج استاد از کلاس منم سریع وسایلمو جمع کردم تا جیم بزنم که یلدا بازومو چسبید
نا کس عجب چیزی هستی تو دیگه
کورش و بقیه هم دورم جمع شدند اما من تمام نگاهم به متین بود که آرام و سربزیر از کلاس خارج شد
کورش چونه ام را گرفت و سرمو بالا برد و گفت
ببینمت ………..وای خدا چقدر مظلوم شدی
شقایق گفت
زود موهاتو درست کن حالمو بهم زدی
هر کدوم یه چیزی گفتند و آخر یلدا گفت
نکنه واقعا حراست بهت گیر داد تو که گفتی رییس حراست دوست باباته
از جام بلند شدمو گفتم
بچه ها من عوض شدم …دیگه اون آدم قبلی نیستم
همشون با چشمایی که عین وزغ بیرون زده بود گفتند چی؟
آره درسته من اون آدم قبلی نیستم اما میدونید بدبختیم چیه؟
اونا پرسشگر نگاهم کردند
خنده ام را کنترل کردم و با جدیت گفتم
بد بختیم اینه که آدم بعدیم نیستم
کورش از خنده منفجر شد …خودمم پوقی زدم زیر خنده و یلدا هم چنان کوفت پس سرم که مغزم 90 درجه تاب خورد
بهروز گفت
ببین نیم وجبی چطور ما را سر کار گذاشته
نازنین گفت
یعنی واسه سهرابی خودتو این شکلی کردی
ابرومو بالا انداختمو گفتم
نوچ….واسه خاطر آقا متین
کورش با خنده گفت
تو دیگه چه مارمولکی هستی
شقایقم گفت :بیخود زور نزن اون حتی نگاتم نمیکنه
خواهیم دید
در حالی که با کورش کل کل میکردم و بقیه بچه ها هم هر هر میخندیدند وارد کافی شاپ شدیم
سر میز همیشگی نشستیم و من سفارش شکلات داغ برای همه دادم
قرار شد مهمون بهروز باشیم
با حس لرزش گوشی درون جیبم دو انگشتی گوشیمو از تو جیبم در اوردم و با دیدن شماره آرشام پوفی کشیدم
یلدا گفت
چیه…..چرا انقدر عصبانی شدی نکنه این پسر سیریشس
شقایق گفت
آرشامو میگی
با سر تایید کردمو و گوشیمو روی میز گذاشتم
اصلا حوصلشو ندارم
نازی گفت
وای دلت میاد طرف که خیلی نانازه
بهروز اوهومی کرد و گفت
ضعیفه …من اینجا برگ چغندرم دیگه
نازی خندید و گفت
خفه بمیر گلم
شقایق رو به من گفت
ملی ملی اونجا رو
به سمت در ورودی که شقایق اشاره کرده بود برگشتم و چشمام از دیدن صحنه روبروم اندازه یه نعلبکی شد
زیر لب گفتم
چی شد
کورش خندید و گفت
بیا اینم از بچه مثبت کلاسمون …………تو زرد از آب دراومد
یلدا گفت
چی میگی کورش نگاه به چادر و حجاب دختره بکن بعد حرف الکی بزن
شقایق با حرص گفت : فعلا که دور دور چادریاس
تمام وجودم چشم شده بود و خیره به متین و دختر همراهش نگاه میکردم
هر دو سربزیر سر میز نشستند
بدون اینکه حتی به هم نگاهی هم بندازند
متین که مشغول بازی با دستمال روی میز بود و دختره هم که با اون صورت با نمکش چادرش را تا نزدیکی ابروهایش کشیده بودد و به دستهای متین خیره شده بود
از جا بلند شدم…………..یلدا گفت : کجا؟
میرم ببینم چه خبره
دستمو کشید گفت : آخه به تو چه مربوط
بی توجه به حرفهاش دستمو محکم از دستش کشیدمو گفتم
آدمش میکنم
و قبل از هر عکس العمل دیگه ای سریع به سمت میز متین اینا رفتم
قبل از اینکه به میزشون برسم تازه فهمیدم ، چه غلطی کردم ………….آخه به من چه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چیچیو به من چه………………پسره پر رو از تیپ من ایراد میگیره و نصیحتم میکنه اونوقت خودش
اه……….به من چه
اومدم مثل بچه آدم برگردم سرجام بشینم که یهو متین سرشو به سمتم برگردوند و از جاش بلند شد
سلام
نگاهم را از اون که دوباره به کفشاش خیره شده بود گرفتم و به دختر روبه رویش نگاه کردم
دختره با یه لبخند بانمک نگاهی به سرتا پام کرد و سلام کرد
علیک سلام
بی اختیار لحنم طلبکار بود
خودمو زدم به طبل بیعاریو گفتم
شما هم که اینجایید …………خوب شد دیدمتون میخواستم ازتون جزوه امروزو بگیرم
بله حتما بفرمایید بشینید
به جهنم من که گندو زدم چه یه وجب چه صد وجب
چشم با اجازه
متین رو به دختره گفت
ایشون خانم احمدی همکلاسم هستند و ایشونم دختر داییم مائده جان
جان……………مائده جان………خاک تو سرت ملی با این شرطبندیت طرف نامزد داره
از آشنایی با شما خرسندم
منم همون که تو گفتی
و همچنین
تازه به صورت طرف نگاه کردم مائده به معنای واقعی کلمه زیبا و خوااستنی بود مخصوصا با اون ابروهای به هم پیوسته اش
متین از توی کیفش جزوه برداشت که گارسون اومد تا سفارش بگیره
شما چی میل دارید
به سمت بچه ها که مثل کسایی که رفتند سینما مشغول کوفت کردن شکلات داغ و دید زدن میز ما بودند نگاهی کردمو و گفتم
شکلات داغ
متین گفت
دو تا شکلات داغ ……….مائده جان شما چی ؟
مائده لبخندی زد و گفت
من کیکم میخوام آخه خیلی گرسنم
پس سه تا شکلات داغ و …………نگاهی به من کرد و رو به گارسن ادامه داد و سه تا پای سیب
ممنون
قابلتونو نداره ….بفرمایید اینم جزوه امروز
جزوه را گرفتم و دوباره به مائده زیر چشمی نگاه کردم
حالت چهره اش جوری بود که آرامش خاصی را به قلب آدم میداد
البته آدم نه من …….من که خودم یه پا فرشتم
موبایل مائده زنگ خورد و اون با هیجان جواب داد
وای سلام مامان ………..خوبید ……..ممنون……نه دیگه میرم خونمون
آره با متینم………نگران نباشید گرسنه نمیمونم……چشم از من خداحافظ
رو به متین گوشی را گرفت و گفت : مامانه
سلام مامان
خاک تو سرم دیدی نامزدشه…………اصلا چرا خاک تو سر من خاک توسر بچه ها که منو مجبور به این شرط بندی کردند و گرنه من بچه به این آرومی
مائده باز با اون لبخند نانازش پرید وسط افکار بیسرو ته منو گفت
شما همیشه انقدر آرومید
من…..نه بابا………تنها چیزی که نیستم آروم بودنه
خندید وگفت : به چهرتونم میخوره از اون بچه شیطنا باشید
خندیدمو گفتم
شما لطف دارید
دارم میمیرم از فضولی
آخ راستی نامزدیتونم تبریک میگم آقا متین چیزی بروز نداده بودن
آخه یکی نیست به من بگه متین مگه با تو حرفم میزنه که بخواد چیزی بروز بده ای بمیرید همتون با این شرطبندیتون
لبخندی زد و تا اومد جواب بده گارسون رسید و سفارشا را روی میز چید و متینم مکالمش را تمومم کرد
مائده گفت
نه عزیزم من و متین خواهر برادر رضائی هستیم
هان چی میگه کاش زیر دیپلم حرف میزد منم بفهمم
فکر کنم قیافم تابلو بود که نفهمیدم …..اونم برام توضیح داد که چون مامانشو هنگام به دنیا اومدنش از دست داده عمش یعنی مادر متین بهش شیر داده و برا همینم حالا این دوتا به هم محرمند
اوه بابت مرگ مادرتون واقعا متاسفم
ممنون عزیزم
الهی ……………نفسم را با آسودگی بیرون دادم………..خوب توجیهش اینه که هنوز شرطبندی پابرجاست
بفرمائید میل کنید
باز تشکر کردمو شروع به خوردن کردم
با دیدن یلدا که بال بال میزد و اشاره میکرد برم پیششون ابروهامو بالا انداختم
یلدا بای بای کرد یعنی میخواند برند و بعدم دستش را چندبار بالا و پایین برد یعنی خاک تو سرت
بعدم کیفو موبایلمو نشون داد ………….. با انگشتم به طور نامحسوس 2 را نشون دادم یعنی دو دقیقه بتمرگید سر جاتون تا من بیام
خوب مائده جان خیلی از دیدنت خوشحال شدم کاش میشد بیشتر باهات آشنا میشدم
خندید و گفت : من تو دانشگاه فلسفه میخونم ………میام یه سری به متین بزنم ……..سراغ تو هم میام عزیزم
ممنون………خوشحال میشم
به سمت متین برگشتمو گفتم
بابت همه چیز ممنون فردا جزوتونو میارم
فقط یه لحظه نگام کرد و گفت
خواهش میکنم …نوش جان ..باشه جزوه پیشتون تا چهارشنبه احتیاج ندارم
از جا بلند شدمو و با مائده دست دادمو و از متین خداحافظی کردم و د برو که رفتیم
نویسنده : ریما | الف.ستاری
دانلود قسمت اول به شکل پی دی اف | سیصد کیلو بایت ◄
دانلود این قسمت دوم به شکل پی دی اف | هشتصد کیلو بایت ◄
دانلود قسمت سوم به شکل پی دی اف | هفتصد کیلو بایت ◄
دانلود قسمت چهارم به شکل پی دی اف | شیصد کیلو بایت ◄
دانلود قسمت پنجم به شکل پی دی اف | پونصد کیلو بایت ◄
دانلود قسمت شیشم به شکل پی دی اف | پونصد کیلو بایت ◄
دانلود قسمت هفتم به شکل پی دی اف | پونصد کیلو بایت ◄
7 سال پیش
سلام به همگی
7 سال پیش
سلام همشهری
7 سال پیش
میگم همشهری اینا ظهر که من نبودم یه چیزای گفتند
خیلی بد شدند
7 سال پیش
همشهری دلخور نباش ، منو تویی که میدونیم هیچی نبوده ، نباید ناراحت بشیم
7 سال پیش
اییییی این چه حرفیه من که میدونم شوخی بوده
حالا کی ناراحت شد
7 سال پیش
خو شماها مشکوک میزنید
خخخخخ
7 سال پیش
همشهری دلخور نباش ، منو تویی که میدونیم هیچی نبوده ، نباید ناراحت بشیم
من از این جور حرف زدنت خیلی بدم میاد
7 سال پیش
خب چیز بدی گفتم ؟؟
بخدا نمیدونم چی بگم
7 سال پیش
ببخشید اگه چیز بدی گفتم یا مفهوم بدی داشته حرفم ، قصد بدی نداشتم
7 سال پیش
همشهری اینجا اولین دعوامون بوده
7 سال پیش
خو یه جوری میگی انگار حالا من میخوام خودکشی کنم
7 سال پیش
نه بخدا ، نیتم این بود که یعنی تویی که میدونی کاری نکردی عیب و ایرادی بهت نیست ، حساسیت نشون نده به چیزی که بهت وصله میزنن
7 سال پیش
ببخشید اگه چیز بدی گفتم یا مفهوم بدی داشته حرفم ، قصد بدی نداشتم
بدترش کردی
من دوست ندارم کسی ازم معذرت خواهی کنه
لطفا این جوری دیگه نگو
دوست ندارم کسی شرمنده بشد
7 سال پیش
خب ، معذرت خواهی که چیز بدی نیست
معذرت خواهی نکردن بده
ببین ، هر حرف رو میشه از چندین لحاظ بررسیش کرد
شاید مفهومی که حرف من داشته برات بد بوده ، منم عذر خواستم
7 سال پیش
من حساسیت نشون ندادم
من اینجوری نیستم،من همه بچه هارو دوست دارم میدونم دارند شوخی میکنند
7 سال پیش
نمیدونم والا چی بگم
هیچی نگم بهتره ، ولی قصد بدی نداشتم ، عذر خواهی هم برا این کردم
چون ما اینجا تموم زورمون رو میزنیم ، که کاربرامون سره حال باشن ، بخندن ، پر انرژی باشن
وقتی دیدم کاری کردم ، حرفی زدم که غیر از این بوده خب معذرت خواهی وظیفم بوده
7 سال پیش
بابا بیخی
سحرجون چون تومجازی میحرفیم
احساسات دیگرانم نمیشه درک کرد
سحرجون شیخ فک کردند شماناراحت شدین
از حرفای بربچ اومد درستش کن
ولی انگاری بدترش کرد خخخخخ
خلاصه بی خی
7 سال پیش
توهم انقدرعذرنخووووواه
7 سال پیش
میدونم اجی
توخیلی عاقلی
اینوجدی میگم
7 سال پیش
میدونم اجی
توخیلی عاقلی
اینوجدی میگم
قربونت برم عزیزم
7 سال پیش
من کلا دوست ندارم کسی به خاطر من شرمنده بشه
من نباید اصلا چیزی میگفتم
7 سال پیش
چه خبرا
7 سال پیش
توهم انقدرعذرنخووووواه
من عادت کردم به ترسیدن
که نکنه کسیو ناراحت کردم ؛ عادت کردم به عذر خواهی
که نکنه کسایی که دوستشون دارم رو از دست بدم
همیشه سعی میکنم. اخرین کارو اول انجام بدم
7 سال پیش
نمیدونم والا چی بگم
هیچی نگم بهتره ، ولی قصد بدی نداشتم ، عذر خواهی هم برا این کردم
چون ما اینجا تموم زورمون رو میزنیم ، که کاربرامون سره حال باشن ، بخندن ، پر انرژی باشن
وقتی دیدم کاری کردم ، حرفی زدم که غیر از این بوده خب معذرت خواهی وظیفم بوده
بیخی داداش
الان پیش خودت فکرای بدنکن
کسی ناراحت نشده
7 سال پیش
من عادت کردم به ترسیدن
که نکنه کسیو ناراحت کردم ؛ عادت کردم به عذر خواهی
که نکنه کسایی که دوستشون دارم رو از دست بدم
همیشه سعی میکنم. اخرین کارو اول انجام بدم
منم همین عادتو دارم
7 سال پیش
من عادت کردم به ترسیدن
که نکنه کسیو ناراحت کردم ؛ عادت کردم به عذر خواهی
که نکنه کسایی که دوستشون دارم رو از دست بدم
همیشه سعی میکنم. اخرین کارو اول انجام بدم
نه بابا اگه ازدستت ناراحت شدیم میاییم به خودت میگم
الانم نارااااحت نباش
من دارم دستورمیدم
خخخخخخ
7 سال پیش
واقعا متاسفم حالتونو خراب کردم
شما داشتید باهم میگفتیدو میخندیدید
من نباید میومدم
7 سال پیش
نه بابا چیزی نشده ، ناراحت نباش همشهری
من درگیر کارای سایت و عکس و اینام
7 سال پیش
محدیس جون عاشقتم
خیلی عزیزی
7 سال پیش
خدافظ بچه ها
خیلی دوستون دارم
7 سال پیش
کجا میری همشهری ؟؟
7 سال پیش
قربونت برم عزیزم
خدانکنه اجی
7 سال پیش
واقعا متاسفم حالتونو خراب کردم
شما داشتید باهم میگفتیدو میخندیدید
من نباید میومدم
نه اجی حال همه خووووبه
7 سال پیش
محدیس جون عاشقتم
خیلی عزیزی
منم خیلی دوووستت دارم
7 سال پیش
خدافظ بچه ها
خیلی دوستون دارم
ووووووی
توهمش داری میری خواهری
ماهم دوست داریم
7 سال پیش
سلام
7 سال پیش
من چجوری عکسموعوض کنم؟؟؟؟
7 سال پیش
سلام آلیس
آلیس برای اینکه بتونی عکس پروفایل داشته باشی
باید به عنوان نویسنده ثبت شده باشی
برا ثبت نام
دو مرحله داره
یکیش از سمت سایت باید انجام بدی
و ازت اسم کاربری میخواد که باید به شکل کاملن لایتن باشه مثلن
alis_123456
بعد ازت ایمیل یا جیمیل میخواد
دوتا پسورد هم شکل ، نام و نام خوانوادگی
بعدش
میای مرحله دوم
مرحله دوم اسم کاربری و جیمیلتو وارد میکنی ثبت نامت کامل میشه
این مراحل ثبت نام رو میتونی از اینجا بری
اول بیای داخل لیست مطالب
یه بخش اون پایین نوشته بخش ارسسال
از بخش ارسال سه گذینه میاد میزنی روی اونی که دفتر و کاغذه
و دو مرحله میاد برا ثبت نام
بازم اگه جایی مشکل خوردی بگو تا کمکت کنم آلیس
7 سال پیش
سلام
7 سال پیش
سلام فاطما گل
7 سال پیش
آقایون داداشام کسی نیس
7 سال پیش
منظورم با اجی ها هم بودداااااااااااا
7 سال پیش
منظورم با اجی ها هم بودداااااااااااا
من هستم
7 سال پیش
رویا رویا قسمت بعدی چیزو بده بچه مثبتو
7 سال پیش
خوبی رویا جوون
7 سال پیش
اقای شیخ یه سوال ..
7 سال پیش
بپرس فاطیما خانوم
7 سال پیش
اونجایی که نوشته بخش ارسال عاشقانه و خنده دار و....داره من تو بخش عاشقانش متن زیاد دادم کجا میره
7 سال پیش
فاطیما خانوم تو لیست مطالب که هستی
یه دونه دکمه عقب بزن
میای تو منوی خروج ، منوی خروج اونجاییه که نوشته آدمک برفیه من تا فرصتی هست بخند
بعد
توی اونجا یه دکمه بنفش رنگ هست
اونو بزن شیش تا بخش میاد
بعد از اون
بزن روی پاندا
از پاندا یه منوی های پایینی نوشته عاشخونه ها پیامات میرن اونجا آبجی
7 سال پیش
سوالم نیومده عایا !
7 سال پیش
فاطیما خانوم تو لیست مطالب که هستی
یه دونه دکمه عقب بزن
میای تو منوی خروج ، منوی خروج اونجاییه که نوشته آدمک برفیه من تا فرصتی هست بخند
بعد
توی اونجا یه دکمه بنفش رنگ هست
اونو بزن شیش تا بخش میاد
بعد از اون
بزن روی پاندا
از پاندا یه منوی های پایینی نوشته عاشخونه ها پیامات میرن اونجا آبجی
میسی داداش
7 سال پیش
نوکرم ابجی
7 سال پیش
7 سال پیش
راسی اینم بگم که برنامتون عااالیهههههه ...یه چیز جدید و جذابیه
7 سال پیش
مرسی فاطیما گل
7 سال پیش
رویا لطفا قسمت هشت و نه و ده بچه مثبت را بزار با تشکر زیاد
هر چه میخواهد دل تنگت بگو