توی دانشگاه بودم که ده باری مامان زنگ زنگ زد و قرار امروز و یاد آوری کرد
اینکه بعد کلاسم سریع برم خونه تا خودمو برای دیدن شاهزاده رویاهام ( آرشام )البته از دید مامانم آماده کنم
قضیه را فقط واسه یلدا سر کلاس آروم آروم تعریف کردمو اون هم از این کار استقبال کرد
بعد کلاس میخواستم سریع برم خونه که کسی از پشت سر صدام زد
خانم احمدی ،یه لحظه لطفا صبر کنید باهاتون کار دارم
برگشتمو با دیدن متین پوفی کشیدمو زیر لب زمزمه کردم تو را دیگه کجای دلم بذارم
خودش را به من رساند و سر به زیر سلام کرد
علیک سلام
ببخشید من میخواستم زودتر بیام باهاتون صحبت کنم اما دیدم چند روزه تو خودتونید گفتم مزاحم نشم
اولا لا ….چی شد من که هنگ کردم من که اصلا متینو به طور کل فراموش کرده بودم …از بس ذهنم درگیر آرشام و غر غرای مامان شده بود هر چی شرط و شرطبندی بود از سرم پریده بود
با به یاد آوردن قضیه پوششم و حرفای متین اخمامو تو هم کشیدمو گفتم
من با شما صحبتی ندارم آقای به اصطلاح محترم
متین با شنیدن این حرفم سرش را بالا آورد و مستقیم به چشمام خیره شد
و گفت
من بابت حرفای اون روزم تو کافی شاپ از شما معذرت میخوام راستش اونقدر از دست اون پسره عصبانی بودم که نفهمیدم چی میگم؛ و ضمنا حق با شماست نوع پوشش شما به من ربط نداره یعنی به جز خودتون به هیچ کس ربطی نداره ،شما دختر باهوش و عاقلی هستید و مسلما صلاح کار خودتونو خیلی بیشتر از هر کسی میدونید ………من بابت اینکه باعث ناراحتیتون شدم واقعا متاسفم و امیدوارم بتونید منو ببخشید
نگاهش را از چشمانم گرفت و گفت خدانگهدار و رفت
نفس حبس شده ام را به زور بیرون دادمو گفتم
پدر سوخته عجب چشایی داره . اوه مای گاد رنگ سیاه چشاش جذابترین رنگی بود که تا حالا دیده بودم بیخود نیست که به کسی مستقیم نگاه نمکنه
آخه با این چشایی که این داره نفس یارو را بند میاره . یکی پس کله خودم زدم تا از این فکرا بیام بیرون. به سمت خونه میرفتمو تمام ذهنم درگیر حرفاش شده بود . سیاست عجیبی داشت در حالی که خودش رامتاسف نشان میداد خودش را هم تبرعه میکرد. مدام این جمله اش در ذهنم میپیچید
(شما دختر باهوش و عاقلی هستید و مسلما صلاح کار خودتونو خیلی بیشتر از هر کسی میدونید)
خدایا چه راحت با گفتن این جمله اعصابم را متشنج کرد . با رسیدن به در خانه تمام فکرهایم را پشت در گذاشتمو داخل شدم
سوسن خانم ……..سوسنی
سوسن با عجله از آشپزخانه بیرون آمد ولی قبل از اون مامان از بالای پله ها سریع خودشرو به من رسوند گفت
کجایی تو بدو یه دوش بگیر تا آمادت کنم
بیخیال مامان دیروز دوش گفتم الانم خیلی گشنمه
مامان با حرص گفت دیروزم ناهار خوردی
وا
واالا….بدو خودتو لوس نکن
ای..الهی من بمیرم از دستتون راحت بشم
زود برو دوش بگیر تا خودم این وسط نکشتمت و به ارزوت نرسوندمت
از پس مامان که بر نمیام…….با عصبانیت پوفی کشیدمو به اتاقم رفتم تا فرمایشاتشونو انجام بدم
***
ای خدا عجب جیگری شدم ……ای قربون خودم برم چقده ناناز شدم و چقدر
معلومه دو ساعت جلوی این آیینه چیکار میکنی ؟
مادر من حق ندارم دو دقیقه با خودم خلوت کنم
مامان لبخند مهربون کمیابش را زد و گفت :خیلی خوب شدی
سریع به حالت همیشگیش برگشت و گفت:بدو عباس آقا دم در منتظره ؟
ا…..خودم میرفتم
حرف نباشه بدو
با اینکه گرسنه بودم دندون روی جیگرم گذاشتمو به سمت در رفتم اما قبل از خارج شدنم باز مامان نصیحت های همیشگیش راا تکرار کرد که خانم باشمو آبروش نبرم و منم یه چشم بلند گفتم و قال قضیه را کندم
روبروی خونه ی آرشام ایستادیم عباس آقا چندتا بوق کوتاه زد و خدمتکار اونا با اون ابوهای پرپشت و قیافه ی اخموش در و باز کرد
با دیدن قیافه ی اون صد بار تو دلم از عباس آقا بابت فحشایی که تو دلم به قیافه ی اخموش میدادم عذر خواهی کردم
با ورودم به ساختمان آرشام و مادرش برای استقبال از من آمدند و با تعارفات اعصاب خورد کن روی اعصابم قدم زدند
بالاخره موفق شدم از دستشون در برم و روی یکی از مبلاشون لم بدم
خوب عزیزم خیلی خوش اومدی مامان چرا نیومدند
آخ خدا هر چی من میخوام متین و باوقار باشم اینا نمیذارند دو ساعت دم در اینا را پرسیده دوباره روز از نو روزی از نو ……………اصلا یکی نیست بهش بگه تو رو سننه …من اومدم با آرشام سنگامو وا بکنم تو این وسط چیکاره ای
اما از اونجایی که من خیلی خانم بودم نفس عمیقی کشیدمو یه لبخند ژکوندم چاشنیش کردم و گفتم
مامان عذر خواستند و گفتند ..خدمتتون عرض کنم انشاالله تو فرصت بهتری مزاحمتون میشند
ای عزیزم چه حرفیه مزاحمت کدومه اینجا خونه ی خودتونه ….تو هم مثل….. وسط حرفش پریدمو گفتم
شما لطف دارید
بعدم با چشم و ابرو به آرشام که مثل سیب زمینی رو مبل روبروی من نشسته بود و با لبخند نگام میکرد ، اشاره کردم زودتر منو از این جو نجات بده
آرشام از روی مبل بلند شد و گفت
ملیسا جان پاشو بریم طبقه ی بالا را بهت نشون بدم
با کمال میل پذیرفتم و باهاش همراه شدم
با رسیدن به طبقه بالا نفس حبس شده ام را بیرون دادم و گفتم
آخی داشتم خفه میشدم ، آرشام یه وقت ناراحت نشیا ولی عجب مامانی داری همین که میبینمش یاد مدیر دبیرستانمون که خیلی ازش حساب میبردم میافتم
واقعا که دیدنیه
به چهره خندانش نگاه کردمو گفتم
چی؟
خوب معلومه همون کسی که تو ازش حساب میبری
اوه …اوه یادم نیار چند دفعه تا مرز اخراجم منو برد
آرشام غش غش خندید و گفت
خدایی با این همه شیطنتی که تو داری برای یه کشور بسی چه برسه به یه مدرسه
کوفت رو آب بخندی
کم کم خنده اش را جمع کرد و جدی نگاهم کرد و گفت
خوب میخواستی منو ببینی؟
آخ خوبه یادم آوردی پاک داشتم فراموش میکردم……من امروز اومدم که بهت بگم
آقا ببخشید
هر دو با حرص به سمت خدمتکار برگشتیم و آرشام گفت
چیه؟
آقا…آتوسا خانم تشریف اوردند و میخواند شما را ببینند
اه مار از پونه بدش میاد دم لونه اش سبز میشه
با عصبانیت به آرشام گفتم
اگه میگفتی قراره برات مهمون بیاد مزاحمت نمیشدم
نه…این چه حرفیه …من خودمم
سلام
هر دو اینبار به سمت آتوسا برگشتیم
خدایا یعنی انقدر آدم قحط بود که با دیدن این بشر روزم شب بشه
آرشام جواب سلامش را داد و من هم مثل دیوار ایستادمو نگاهش کردم تا حرفشو بزنه و زود گورشو گم کنه
جانم آتوسا جان کاری داشتی ؟
اوه هانی اگه میدونستم مهمون داری مزاحمت نمیشدم
و بعد یه نگاهی به من انداخت که یاد قصابا که میخواند گوسفند بکشند افتادم
خوب حالا که دیدی من اینجام و مهمونشم کارتونو بگو و زود برو
ایش………من اگه میدونستم که تو اینجایی عمرا پامو میذاشتم تو این خونه
دقیقا مثل من
تو که
بسه لطفا آتوسا با من کار داری ؟
الان که سرت اینقدر شلوغه نه……….دلم واست تنگ شده بود واسه همین اومدم
رو به آرشام گفتم
من دیگه میرم راجع به اون موضوعم بعدم باهات حرف میزنم
آشام گفت
کجا میری ؟امروز قرار بود تکلیفمو روشن کنی
نگاهی به آتوسا انداختمو گفتم
فعلا بای تا بعد
آرشام آتوسا را پس زد و دنبال من اومد
رو به خدمتکار گفتم
خانم کجاند؟
رفتند استراحت کنند
پس از طرف من ازشون خداحافظی کنید
از در ساختمان که خارج شدم آرشام دستم را کشید و گفت
کجا میری ملیسا چرا مثل بچه ها رفتار میکنی؟
آهان به نکته خوبی اشاره کردی …نکته چیه ، دقیقا زدی وسط خال ….موضوع همینه من هنوز بچم و به هیچ وجهم قصد ازدواجج ندارم امروز اومده بودم بهت همینو بگم ؛ ببین آرشام حداقل تا وقتی دکترامم نگریم ازدواج نمیکنم……….بعدم واقعا ببخشید که انقدر رکم اما اصلا هیچ حسی بهت ندارم
-اولا که تو بچه نیستی دوما من عاشق همین بچگیو شیطنتاتم سوما تا هر وقت بخوای منتظرت میمونم و هیچ وقتم مانع درسس خوندنت نمیشم و مهمتر از همه اینا اونقدر دوست دارم که میتونم عاشق خودم بکنمت
پوف من میگم نره تو میگی بدوش…………….من نمیخوامت میفهمی ……..من دوست دارم قبل از ازدواجم عاشق بشمم ……..نمیخوام بگم خیلی رمانتیک اما به تو حتی یه کوچولو هم علاقه ندارم
من تمام سعیمو میکنم که عاشقت کنم
نمیتونی
میتونم
نمیتونی
میتونم
به جهنم هر تلاشی میخوای بکن اما از حالا بهت بگم اینا همش زور زدن الکیه چون من کوتاه نمیام.ضمنا مهمونتم منتظرته
هنوز پام به خونه نرسیده بود که مامان شروع کرد به بازجویی … با اون بیگودیهای روی سرش دقیقا شبیه مادام مارپل شده بود
چی شد چی گفتی؟
آبرومو که نبردی…..اصلا چقدر زود اومدی …………وای نکنه اصلا نرفتی…………..به خداوندی خدا ملیسا اگه
وای بسه مامان …….یه نفس بگیر بعد پشت سر هم حرف بزن………..رفتم خونشون با هم صحبت کردیم قرار شد به هم وقت بدیم همو بیشتر بشناسیم …..ضمنا همه چیز داشت مطابق میل شما سر میشد که آتوسا خانم رسیدند
چی آتوسا ……………خاک تو سرت ملیسا یکم از این دختره بیریخت یاد بگیر …یکم از خوشکلی تو را نداره در عوضش یه دنیا سیاست داره
اه……مامان بس کنید من صد سال حاضر نیستم واسه هیچ پسری خودم و کوچیک کنم ………………..قابل توجهتون باید بگم آرشام محل سگم بهش نذاشت
آرشام هر پسری نیست خره….اون میتونه آینده ده نسل بعدتم فراهم کنه ……حالا محل به آتوسا نمیذاره اما تو با این بچه بازیات این دوتا را به هم نزدیک میکنی
تو دلم گفتم به جهنم
اما تو روی مامان اخم کردمو گفتم
غلط کرده ……ولی مامان آرشام اونقدرا هم خر نیست که به این دختر پا بده تا خود نمایی کنه ؛ حالا هم میخوام چه چیزی کوفت کنم اگه اجازه میدید
مامان بدون اینکه جوابم را دهد به سمت تلفن رفت و منم خودم را به آشپزخونه رسوندم تا شکم بیچارمو پر کنم
جلوی آیینه ایستادم تا سریع آماده بشم و برم دانشگاه ……. تیپ همیشگی را زدم و تا مقنعه ام را سر کردم و موهای تافت زده ام را بیرون ریختم یاد حرف متین افتادم
خدایا چرا حرفهای این پسر انقدر ذهنم را مشغول کرده امدم بیخیال بشمو از جلوی آیینه رد بشم که تصویر چشمای متین جلوی چشمام جون گرفت واقعا چقدر چشماش معصوم و دوست داشتنیه
با حرص پوفی کشیدم و سعی کردم که افکارمو پس بزنم …اما مگه میشد زیر لب گفتم
لعنت بهت …..لعنت به حرف زدنت ….و چشمات ….. موهامو محکم تو زدم و مقنعه ام را جلو کشیدم ……….آهان این شد
برای قانع کردن خودم هم گفتم
اینطوری شاید بتونم به متین نزدیکتر بشم و شرطو ببرم …… آخ خدا چه حالی میده کورش اون موهای بلند و خوشکشو بتراشه…………… وای بهروزو بگو احتمالا به خاطر عادتی که کرده کف کله کچلشم ژل میماله نازنینو و شقی و یلدا هم با چادر…………..ازز تصورش پوقی زدم زیر خنده ….. دوباره به قیافه ام تو آینه نگاه کردمو گفتم
یعنی میشه
با صدای سوسن که گفت : خانم لطفا یکم سریعتر دیرتون شد به خودم اومدم و جلدی رفتم پایین و بدون توقف خودمو به ماشینم رسوندمو د برو که رفتیم
نویسنده : ریما | الف.ستاری
دانلود قسمت اول به شکل پی دی اف | سیصد کیلو بایت ◄
دانلود این قسمت دوم به شکل پی دی اف | هشتصد کیلو بایت ◄
دانلود قسمت سوم به شکل پی دی اف | هفتصد کیلو بایت ◄
دانلود قسمت چهارم به شکل پی دی اف | شیصد کیلو بایت ◄
دانلود قسمت پنجم به شکل پی دی اف | پونصد کیلو بایت ◄
دانلود قسمت شیشم به شکل پی دی اف | پونصد کیلو بایت ◄
7 سال پیش
رویا خانوم بفرست قسمت بعدیو آبجی
یعنی حساب کنید رویا میخواسه رمانو سیصد صفحه ایی رو تو سه قسمت تموم کنه
که تا اینجا فقط شده قسمت اول رویا خانوم
7 سال پیش
عالی به نظرم اونایی که خبلی دوست دارن بقیشو ب دونن برن بقیشو دانلود کنن از نت
7 سال پیش
سلام
7 سال پیش
میشه بگید سازنده برنامه کیه؟
7 سال پیش
میشه بگید سازنده برنامه کیه؟
شیخ المریض
7 سال پیش
شیخ المریض؟
این چه اسمیه
7 سال پیش
خوش اومدی سپیده
این لقب شعر و شاعریمه
7 سال پیش
شیخ المریض؟
این چه اسمیه
لقبشه
7 سال پیش
پس خودش کجاس
یعنی دختره
7 سال پیش
پس خودش کجاس
یعنی دختره
نه پسره من خواعرشم
همین دور و براس پیداش میشه کم کم
7 سال پیش
آهان
خیلی ممنون مهسا خانوم
7 سال پیش
آهان
خیلی ممنون مهسا خانوم
خواهش میکنم
7 سال پیش
سلام
سلام
خوش اومدی سپیده خانم
7 سال پیش
خیلی ممنون محدیس خانوم
7 سال پیش
خیلی ممنون محدیس خانوم
سپیده جون چندسالته
کامل خودتو معرفی کن
البتع اگه دوست داریا
واسه چتم بیا هندزفری
7 سال پیش
بچه ها فعلا بای
برا یه کاری پیش اومد
7 سال پیش
بچه ها فعلا بای
برا یه کاری پیش اومد
باش اجی فعلا
7 سال پیش
سلاااام
7 سال پیش
کسی میتونه واستم توضیح بده ایمیلو باید چه جوری بسازیم
7 سال پیش
و اینکه ایمیل قراره بسازید یا جیمیل ؟؟
7 سال پیش
سلام آقا اصخر میشه بگید اینا کجاست؟
7 سال پیش
کیا همشهری ؟
7 سال پیش
سلام خیلی ممنون آقا اصخر
7 سال پیش
سلام
من اومدم
7 سال پیش
نه منظورم ،تست روان شناسی و منو ببخش
این مطلبا کجاست؟
7 سال پیش
تست های روان شناسی رو هنوز منوی خاصی بشون ندادیم همشهری
و به صورت لیست اصلی میان
برات نیومدن نکنه ؟؟
7 سال پیش
سلام
من اومدم
سلام خوش اومدی عزیزم
7 سال پیش
سلام همگی
7 سال پیش
ازاین که انقدرتحویلم گرفتید خیلی ممنونم
7 سال پیش
سلام مهدیس خانوم ، الان این حرف کنایه بود یا دقیقا معنیه خودش رو میداد ؟؟
7 سال پیش
نه برا من چیزی نیومده آقا اصخر
7 سال پیش
همشهری آخرین پستی که برات اومده چیه ؟؟
7 سال پیش
علیک سلام
7 سال پیش
آقا اصخر بچه های خنگولستان عالیند
من از سحر خیلی خوشم میاد
خیلی دوسش دارم
7 سال پیش
ووی خاک عالم ؛ همشهری خاطرخواه پیدا کردی
7 سال پیش
خوشید بچه ها
چ خبر؟؟؟
7 سال پیش
خخخ خواهش میکنم بابا چجوری دیگه تحویلت بگیریم
7 سال پیش
همین که الان داخلشم
7 سال پیش
سلام مهدیس خانوم ، الان این حرف کنایه بود یا دقیقا معنیه خودش رو میداد ؟؟
نمیدونم
7 سال پیش
بلقیس نیستی
7 سال پیش
سحرجون
یاسی چطوووورید؟؟؟
7 سال پیش
بلقیس مشغوله داره پستا رو تایید میکنه
7 سال پیش
همشهری دوباره نتت ضعیف شده
برا همین نمیتونه مطالب رو بیاره
احتمالن برنامه هایی دارند نت دزدی میکنن
یعنی قایمکی از حجم نتت استفاده میکنن
اونا رو از کار بنداز ، برای مثال تلگرام یا اینستگرام
یا برنامه هایی که بیرون از سیستم خودشون هم کار میکنن با اینترنت رو از کار بنداز ببین درست میشه خنگولستان یا نه ؟؟
7 سال پیش
پس چی
همگی باهم
سحرجووووون دوست داریم
7 سال پیش
کم کم داره حسودیم میشه ها ، خوبه بلاکش کنیم از برنامه
7 سال پیش
سحرجون
یاسی چطوووورید؟؟؟
ممنون خوبه خوبم تو چطوری مهدیسم
7 سال پیش
وااای ممنون سپییده جون
منم خیلی دوست میدارمت
7 سال پیش
ووی خاک عالم ؛ همشهری خاطرخواه پیدا کردی
ویییی آره
باید قدر منو بدونید
7 سال پیش
ها این وسط من ابن ملجمم هوشکه منو ندوست
آخرش میرم یه قرص جوشان به باکسن خودم وارد میکنم هم خودمو میکشم هم شما رو
7 سال پیش
بلقیس مشغوله داره پستا رو تایید میکنه
منم بلقیس دوس میدارم
7 سال پیش
ممنون خوبه خوبم تو چطوری مهدیسم
خوبم یاسی من
7 سال پیش
کم کم داره حسودیم میشه ها ، خوبه بلاکش کنیم از برنامه
هی هی
اگه جرئتشوداری
7 سال پیش
من جمیعا دوست دارم
7 سال پیش
عه اگه من نباشم اونوقت کی بحرفه
حسووووود
خخخخ
7 سال پیش
عه تازه متوجه شدم با سپیده هم سنیم
7 سال پیش
سلام مهدیس جونم خوبم خیلی ممنون
تو خوبی گلم؟
7 سال پیش
عه اگه من نباشم اونوقت کی بحرفه
حسووووود
خخخخ
من هستم عشقم
7 سال پیش
ها این وسط من ابن ملجمم هوشکه منو ندوست
آخرش میرم یه قرص جوشان به باکسن خودم وارد میکنم هم خودمو میکشم هم شما رو
تورهم میدوستیم
7 سال پیش
ووی خاکه عالم من ازتون حامله ام
7 سال پیش
من جمیعا دوست دارم
من تورو دوس
یاسی جونم
7 سال پیش
آقا اصخر من همشو متوقف کردم
7 سال پیش
همشهری حالا یبار تم عوض کن تا برنامه پردازشش بمیره
بعدم ریفرش بزن ببین چی میشه
خبرشو بده
7 سال پیش
ای نامردا
سحری
یاسی
بلقیس
انقدرواستون احساساتی شدم
پس خودم چی ؟؟؟؟
7 سال پیش
مرسی سحر جون
7 سال پیش
سلام مهدیس جونم خوبم خیلی ممنون
تو خوبی گلم؟
خیلی ممنون خانمی عالیم
7 سال پیش
مگه میشه بین این همه دوست خوب ادم حالش بد باشه
7 سال پیش
اصلا ولش کن
بیخیال نمیاد
7 سال پیش
ای نامردا
سحری
یاسی
بلقیس
انقدرواستون احساساتی شدم
پس خودم چی ؟؟؟؟
به جون خودم همون اول گفتم همتونو دوست دارم
تو دیگه عشق خودمی
7 سال پیش
ووی خاکه عالم من ازتون حامله ام
از کی
7 سال پیش
از همین یاسمن :|
7 سال پیش
خوب دست ابجی منو بندکردیندا
نمیتونه باهامون چت کنه
7 سال پیش
به جون خودم همون اول گفتم همتونو دوست دارم
تو دیگه عشق خودمی
ووووویی
مرسی یاسی
عاشقتم
7 سال پیش
از کی
اوووه یاسی راس میگه
ازکی
7 سال پیش
بچه ها من دارم میرم بیرون امشب نیستم
خدافظ تا فردا
7 سال پیش
خدانگهدارت همشهری
7 سال پیش
منم بلقیس دوس میدارم
منم تورو خیلی دوووووس هشخمی
7 سال پیش
بچه ها من دارم میرم بیرون امشب نیستم
خدافظ تا فردا
خداسعدی دوستم
7 سال پیش
از همین یاسمن :|
واه واه من غلط بکنم
7 سال پیش
منم تورو خیلی دوووووس هشخمی
چه عجب ابجی اومدی
7 سال پیش
هی یاسی چشمم روشن
7 سال پیش
واه واه من غلط بکنم
اگه اینجور بودکه خودم حالتومیگرفتم
یاسی
ازاین طرفی به من میگی عشقم
ازاون طرفی .....
نوچ نوچ نوچ
7 سال پیش
هی یاسی چشمم روشن
من کار نکردم بیگناهم اگه ننم بفهمم خونم پای خودم
7 سال پیش
من کار نکردم بیگناهم اگه ننم بفهمم خونم پای خودم
قبل ننت من هستم
7 سال پیش
اگه اینجور بودکه خودم حالتومیگرفتم
یاسی
ازاین طرفی به من میگی عشقم
ازاون طرفی .....
نوچ نوچ نوچ
خخخخ یکی کمم برا همین
7 سال پیش
میگم نکنه سحر از حرفا شما ناراحت شد رفت؟
7 سال پیش
نه باو اینجوری نیست سحر خانوم
7 سال پیش
من حالیم نیست و الان بهم ابراز علاقه شده حامله شدم
تکلیف بچم چی میشه ؟؟ چه بابا ی بی چشم و روئی ؟؟
7 سال پیش
امید وارم
خب شما میشناسیدش
7 سال پیش
میگم نکنه سحر از حرفا شما ناراحت شد رفت؟
ببخشید چه حرفی؟؟؟
7 سال پیش
من حالیم نیست و الان بهم ابراز علاقه شده حامله شدم
تکلیف بچم چی میشه ؟؟ چه بابا ی بی چشم و روئی ؟؟
وای وای بایه ابرازعلاقه
اونم تومجازی
هههههههه
7 سال پیش
باباش کیه عجب بابا بیخیال داره
7 سال پیش
اجی بلقیس اکانتای شیخو تائیدنکن
هههههه
7 سال پیش
سحرازچه حرفی ناراحت شده مثلا
دارن میرن گردش
7 سال پیش
آهان خو ببخشید.من فقط پرسیدم
7 سال پیش
اجی بلقیس اکانتای شیخو تائیدنکن
هههههه
من نکنم خودش میکنه
7 سال پیش
خواهش
7 سال پیش
من نکنم خودش میکنه
پس بقیه اکانتاهاهم دست خودش
مزاحم تونشه
7 سال پیش
باباش کیه عجب بابا بیخیال داره
معلوم نی ازکی بوده
که انداخته به تو
یاسی
7 سال پیش
معلوم نی ازکی بوده
که انداخته به تو
یاسی
منه مظلوم
7 سال پیش
بچه من هرچی گفتم ازروی شوخی بوده
امیدوارم کسی ازدستم ناراحت نشده باشه
اگه ناراحت شدید من معذرت میخوام
7 سال پیش
واسه من بسته جوک تابستانی ۲۲تیر۹۶نیومده
7 سال پیش
بچه من هرچی گفتم ازروی شوخی بوده
امیدوارم کسی ازدستم ناراحت نشده باشه
اگه ناراحت شدید من معذرت میخوام
مهدیس جونم این چه حرفیه منم شوخی میکردم
7 سال پیش
هیچی حل شدالان اومد
7 سال پیش
مهدیس جونم این چه حرفیه منم شوخی میکردم
امیدوارم کسی ناراحت نشده باشه
البته خودم جنبم بالا
ولی بقیه روکه نمیشناسم
7 سال پیش
بچه ها خداحافظ تــــا فردا
7 سال پیش
بچه ها خداحافظ تــــا فردا
به سلامت عزیزم
7 سال پیش
یه رمان جدیدتربزارید
مثل رمان ویدیا
ازغرورتاجنون
فلش بک
و...
7 سال پیش
پاشم برم قسمت بعدی رو بزارم تا جیغه مبینا در نیومده
7 سال پیش
حخخخخ
خوشم میاد بین این همه دختر کم اوردی همشهری
7 سال پیش
ها بابا میترکونید آدمو این پارسا و از پسرا هست که قطعی وصلی داره میاد و میره
یه داریوش هست که زیر آبی حواسش به همه هست
و بقیه پسرا هم که کلن صدایی ازشون نمیاد
7 سال پیش
تنها موندی شیـــــخ
مواظب خودت بـــاش
7 سال پیش
چرایهویی ساکت شدید
سحر
سپیده کوجاییند
سپیده توکه به خون شیح تشنه بودی ابجی