—————–@*–

در كوچه‌اي چهار خياط مغازه داشتند. هميشه با هم بحث مي‌كردند. يك روز، اولين خياط يك تابلو بالاي مغازه‌اش نصب كرد. روي تابلو نوشته شده بود: بهترين خياط شهر

دومين خياط روي تابلوي بالاي سردر مغازه‌اش نوشت: بهترين خياط كشور

سومين خياط نوشت: بهترين خياط دنيا

چهارمين خياط وقتي با اين واقعه مواجه شد روي يك برگه كوچك با يك خط كوچك نوشت: بهترين خياط اين كوچه

______________________

قرار نیست دنیامون رو بزرگ کنیم که توش گم بشیم، تو همون دنیایی که هستیم میشه خودمون رو بزرگ نشون بدیم

—————–@*–

*ieneh*