يه کلاغ و يه خرس سوار هواپيما بودن کلاغه سفارش چايي ميده چايي رو که ميارن يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار.

مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟

کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي!

چند دقيقه ميگذره باز کلاغه سفارش نوشيدني ميده باز يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار.

مهموندار ميگه: چرا اين کارو کردي؟ کلاغه ميگه دلم خواست پررو

بازيه ديگه پررو بازي!

بعد از چند دقيقه کلاغه چرتش ميگيره؛ خرسه که اينو ميبينه به سرش ميزنه که اونم يه خرده تفريح کنه،

مهموندارو صدا ميکنه ميگه يه قهوه براش بيارن، قهوه رو کهميارن

يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار؛ مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟

خرسه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه پررو بازي!

اينو که ميگه يهو همه مهمونداراميريزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپيما ميبرن که بندازنش بيرون،

خرسه که اينو ميبينه شروع به داد و فرياد ميکنه…

کلاغه که بيدار شده بوده بهش ميگه: آخه خرس گنده تو که بال نداري مگه مجبوري پررو بازي دربياري؟!؟!

نکته اخلاقی: قبل از تقليد از ديگران منابع خود را به دقت ارزيابي کنيد…