هشت ساله بودم که در یک میهمانی برای اولین بار با پدیده ای به نام”خرمالو” آشنا شدم
میزبان با لبخندی ملیح خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ نامبرده را شکافته و چشیدم
شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند
از آن روز به بعد در نظر من هر کس که خرمالو می خورد فردی”مازوخیسمی ” و هر کس که خرمالو تعارف می کرد شخصی”سادیسمی ” قلمداد می شد
تجربه تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من بیست و دو سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک طرفه تحریم کنم
با اصرار فراوان همسرم ، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم
خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیمو ترش و توت فرنگی در “صدر مصطبه” بنشانم
یک تجربه ی تلخ در هشت سالگی ، باعث شد که بیست و دو سال از همه خرمالو ها متنفر باشم
اولین تجربه های کودکی ، شالوده ی ما را می سازند
چه بسیارند باور ها ، هنجار ها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه طعم “گس” آن ها در کودکی ، هنوز منفور ما هستند
ناشناس
7 سال پیش
واقعا جالب بود
7 سال پیش
موافقم لایک داره
7 سال پیش
اره واقعا
لایک
7 سال پیش
عالی بود
هر چه میخواهد دل تنگت بگو